حقیقت هایی بابوی دروغ...

فقط واسه دله شکسته ی خودم...

تو؟من؟عشق؟...

 

چقدر تنهایی آزارم میدهد

چقدر نبودت را بلند حس میکنم

چقدر قلبم بی قرار و لجباز شده

با قلبم چه کردی؟

از وقتی رفتی چشمانم میهمان ناخوانده بسیار دارد

گاه و بی گاه

شب و روز میبارد

بیصدا گریستن را بیصدا آموختن

کاش تقدیر این را نمیخواست

کاش بودی،حتی اندکی..........

 

[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, ] [ 19:37 ] [ EmO BoY ] [ ]


خسته شدم از زندگی اینطوری

 

وجودم پر از اتش و هر لحظه گر میگیره گذشته هام مثل ننگه و هر ثانیه که به یادم میاد مثل اتیش زیر

 

 

خاکستر میشه اما یه چیزی رو خیلی خوب یاد گرفتم اونم اینه که همه واسه خودت نمیخوانت و هر کسی

 

 

به خاطر منافع خودشه که میاد طرفت واسه تنها نموندن و... خسته ام به خدا خسته ام از اینکه بازیچه

 

زندگی شده ام خدایا چرا صدامو نمیشنوی به خودت قسم توبه کردم و پشیمونم بسته نگاهم کن تنبیه شدم

دیگه به اندازه کافی اون چیزی که باید و از دست دادم با ارزش ترین چیز زندگیم

[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, ] [ 19:35 ] [ EmO BoY ] [ ]


چرا مایکل جکسون تنهاوغمگین بود؟

چرا مایکل جکسون تنهاوغمگین بود؟

زندگی مایکل جکسون غم انگیز است گذشته از اینکه بعضی ها او را فردی بدانند که فقط بخاطر رقصیدنش معروف شد و مهارت دیگری نداشت او را بی استعداد بدانند یا او را مثل باقی ستاره ها خلق شده شرکت های بزرگ برای پول سازی. منظور من از غم انگیز بودن سرگذشت او به عنوان یک انسان است.مایکلی که وقتی از شکنجه های پدرش می گوید، وقتی از شلاق خوردن یا از آویزان کردنش از پا و کتک زدنش حرف می زند در مقابل دوربین دستهایش را رو صورتش می گیرد و گریه می کند.

بقیه در ادمه مطلب...


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, ] [ 12:56 ] [ EmO BoY ] [ ]


پرسید

پرسید باران؟ گفتم بهار!
پرسید بهار؟ گفتم لحظه های با تو بودن!
پرسید لحظه ؟ گفتم کوچه بن بست!
پرسید کوچه بن بست ؟ گفتم من و تو!
پرسید من و تو ؟ گفتم قصه ی ناگفته!
پرسید قصه نا گفته ؟ گفتم هزار و یک شب بودن ما!
پرسید هزارو یک شب بودن ما؟ گفتم زیر پنجره ی تنهایی من!
پرسید زیر پنجره ی تنهایی؟ گفتم اشک مهتاب وقتی نمی غلتد!
پرسید
اشک مهتاب؟ گفتم شکوه التماس وقتی دست نیاز به سویت دراز می کنم!
پرسید شکوه التماس؟ گفتم شبهای تاریک یلدایی!
پرسید
شبهای تاریک یلدایی؟ گفتم اشک های سرشار پنهانی!
پرسید
اشکهای سرشار پنهانی؟ گفتم قلبی که از دیدار می تپد و از ندیدن یار می گرید!
پرسید
قلب؟ گفتم تو!
پرسید من؟ گفتم عشق!
پرسید
عشق؟ گفتم نوری که هرگز نمی میرد!
پرسید نور؟ گفتم عشق!
پرسید
عشق؟ گفتم اشک!
پرسید
اشک؟ گفتم عشق!
پرسید
عشق؟ گفتم هاله ی دل تنگی!
پرسید
هاله ی دلتنگی؟ گفتم عشق!
گریست!
پرسیدم عشق؟
گفت گریستن برای بودنهایی که باید باشند و نیستند و نبودنهایی که نباید باشند و هستند!
من گریستم ، او گریست،
کسی از
دالان تنهایی چشم های منتظر غمزده مان فریاد زد…

[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, ] [ 12:53 ] [ EmO BoY ] [ ]


نگران نباش

نگران شب هايم نباش
تنها نيستم
بالشم
هق هق گريه هايم
لرزش دستانم
و
خدايم
همه هستن
تنها نيستم...

 

 

 

 

[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ 19:0 ] [ EmO BoY ] [ ]


این شعر

این شعرها دیگر برای هیچکس نیست


نه ! در دلم انگار جای هیچکس نیست


آنقدر تنهایم که حتی دردهایم


دیگر شبیه دردهای هیچکس نیست

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.bahar22.com

[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ 16:50 ] [ EmO BoY ] [ ]


تنهاییم

 

تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم


گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !

[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ 16:47 ] [ EmO BoY ] [ ]


تنهاییم

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

نجار ها هم کورند ،
هنوز تخت دو نفره می سازند ...
نمی بینند همه تنهاییم ..!
حتی آنهایی که دو نفره می خوابند...!!

[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ 16:39 ] [ EmO BoY ] [ ]


هرجا دلت شکست

هر جا دلت شکست ، قبل رفتن خودت جاروش کن تا هر

ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره !

[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ 14:3 ] [ EmO BoY ] [ ]


نمیداند

هیچ نمیداند جای قول و قرار هایمان امن است

 زیر پاهایش...

www.parsnaz.ir  عکس های غمگین از لحظات تنهایی

[ سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, ] [ 13:58 ] [ EmO BoY ] [ ]


ادم های کوچک

کاش آدم‌های کوچک لازم نمی‌دیدند

برای اثبات بزرگی خود

به صورت کسانی پنجه بیندازند که آنها را به مسیر بزرگی هدایت کرده‌اند …!

 

چه باید می‌کردم؟

آن ابر سرانجام می‌بارید.

و توفان

می‌برد آنچه را که باید می‌برد…

 

† . به کلاغــــها بگویید:

قصه ی من اینجا تمام شد، …

یکی . . .

بود و نبود مرا

با خود برد . .

 

† . می پسـندم پاییـز را

که معافـم می کنـد از پنـهان کردن ِ دردی که در صـدایم می پیچـد ُ

اشکی که در نگاهـم می چرخـد ؛

آخر همه مـی داننـد

سـرما خورده ام !! …

 

† . دلم یه نفر رو می خواد ….

که ازم بپرسه چطوری ؟ …

بگم…خوبم !! …

بغلم کنه و بگه دروغ بسه… !!

چی شده ؟!

 

† . تنهایی یعنی

ذهنم پر از تو، خالی از دیگران است…..

اما کنارم

خالی از تو، پر از دیگران است…

 

† . همه میگن

بخشش از بزرگان است . .

من بخشیدم و هیچکس بهم نگفت

چقدر بزرگ شدی . .

همه گفتن بلد نبودی حقتو بگیری!

 

† . وقتی اورجینال به دنیا اومدی…

حیفه کپی از دنیا بری ….

خودت باش !

 

† . حـــــالا کــــه رفـتــه ای

نـــزدیــکـــ تــــر شــده ای

نــزدیــکــــ تـــــر شــده ایــم .. .. .. !

 

† . غــزل در دســتـــــ

و ســکــوتـــ بــر لـبــــ …

نــتـــ بـــه نتـــــ از تـــارهــای نگـــاهــتـــــ نــواخــتــه مـی شـــوم

بــی آنـکـه بــدانــم

بــازیــچــه کــدام آکـــوردم …

[ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, ] [ 22:3 ] [ EmO BoY ] [ ]


خداحافظی

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
یكی با چشمای نازش دل كوچیكمو لرزوند
یكی با دست ناپاكش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو
خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو كه بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر در گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم
خداحافظ گل پونه . كه بارونی نمی تونه
...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها
بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا
خداحافظ خداحافظ
همین حالا
خداحافظ

[ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, ] [ 19:48 ] [ EmO BoY ] [ ]


غمگین ترین عکس سال

شانش منم مث این نحسه

[ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, ] [ 18:33 ] [ EmO BoY ] [ ]


ازچه بنویسم؟

از چه بنویسم؟؟


از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

یا از دلی که سوتو کور است؟

از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان؟

از خاطراتی که با تو در باران خیس شد؟

یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد؟

از چه بنویسم ؟؟

از نامه هایی که هیچوقت بسویت نفرستادم ؟

یا از ترانه هایی که هرگز برایت نخواندم؟

از چتری که هرگز زیر آن نایستادیم؟

یا از بدرودی که هرگز بر زبان نیاوردیم؟

من عاشق بیابانی هستم که هرگز قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم…

من دل بسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را رویش حک کنیم…..

من منتظر پنجرهایی هستم که عطر تو را دوباره به من نشان دهد

[ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, ] [ 18:29 ] [ EmO BoY ] [ ]


کاش...

کاش … کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند …

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود

دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام …

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!

دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،

بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید …

بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند …

بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،

اما هیچ کسی نمی فهمد …

[ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, ] [ 11:2 ] [ EmO BoY ] [ ]


روی قبرم...

TakeDel.Com | بالاترین برگ ایرانیان

روی قبرم بنویسید مسافر بوده ست

بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده ست

بنویسید زمین کوچه ی سرگردانی ست

و در این معبر پر حادثه عابر بوده ست

[ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, ] [ 11:1 ] [ EmO BoY ] [ ]


خیلی وقته

ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام

وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام

دگر آئينه ز من با خبر است / که اسير شب يلدا شده ام

من که بي تاب شقايق بودم / همدم سردي يخ ها شده ام

کاش چشمان مرا خاک کنيد / تا نبينم که چه تنها شده ام . . .

[ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, ] [ 10:57 ] [ EmO BoY ] [ ]


دلم

دلم غمگین غمگین است
در این کومه
در این زندان
در این غوغای خاموشی
در این جشن فراموشی
در این دنیای بی مهر و کم آغوشی
دلم ترسیده و تنگ است
دلم ترسیده از آه پر از درد پدرهامان
و از چشم پر از اشک تمام مادر ها
دلم آشوب آشوب است
دلم سرد و تنم بی روح بی روح است
نمی خواهم، نمی خواهم دگر
این زندگانی را و دل را
نگاهم خیره بر بالا
به دنبال نگاهی ساده می گردد
و می بینم، و می بینم هوای گریه دارد آسمان هم پای چشمانم
می روم آرام
گونه ام خیس است
آسمان می بارد امشب بر من و بر گریه هایم سخت…

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 22:44 ] [ EmO BoY ] [ ]


عطر تنت

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..


امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!


و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!


و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری

 
و غمــت سـهم ِ مــن

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 22:42 ] [ EmO BoY ] [ ]


هر چقدر محکم باشی...

هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی,


یـــک نقطـــــه,


یـــک لبخنـــــد,

یـــک نگــــــــاه,


یـک عطر آشنـا,


یــک صــــــــدا,

یــک یـــــــــــاد,


از درون داغونـــت می کــــند,

هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی…!

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 22:39 ] [ EmO BoY ] [ ]


اس ام اس

تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …


لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …


از این صدا متنفر بودم اما …


چشم هایم را میمالم …


new message …


تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …

سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 22:38 ] [ EmO BoY ] [ ]


سوال

بهش گفتم چون دوستم داری بهم نیاز داری یا چون بهم نیاز داری

دوستم داری؟ بعد از سکوتش خندید و گفت جمله ی قشنگیه! ولی...

چرا هیچوقت به جمله ی قشنگم پاسخ نداد؟ اما... اگه اون یه روزی این

سوال رو ازم می پرسید بهش می گفتم: چون دوست دارم بی نیازترین

آدم شهره زمینم...

 

 

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 10:40 ] [ EmO BoY ] [ ]


موقعی

موقعی که می خواستمت می ترسیدم نگات کنم، موقعی که نگات

کردم ترسیدم باهات حرف بزنم، موفعی که باهات حرف زدم

 ترسیدم

نازت کنم، موقعی که نازت کردم ترسیدم عاشقت بشم، حالا که

عاشقت شدم می ترسم از دستت بدم

 

 

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 10:39 ] [ EmO BoY ] [ ]


اون لحظه

اون لحظه که گفتی یکی بهتر از تورو پیدا کردم،‌ یاد اون روزایی افتادم که

به صدتا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم...

 

 

 

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 10:37 ] [ EmO BoY ] [ ]


یه سوال

یه سوال !
۱۰ تا دانشمند زن نام ببرید؟

۲ـ ۱۰ تا مخترع زن نام ببرید؟

۳ـ ۱۰ تا فیلسوف زن نام... ببرید؟

۴ـ ۱۰ تا شاعر زن نام ببرید؟

لطفا جواب بدید !!!!
.........نه خدایی جواب بدید آخه هرچی بشر پیشرفت کرده که زحمت پسر جماعت بوده خداییش چه خدمتی کردید برای بشریت؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیدین جوابی ندارین
.
.
.

قیافه دختر خانوما بعد از خوندن این مطلب :-؟
قیافه دختر خانوما اندکی بعد از خوندن این مطلب :-O
قیافه دختر خانوما چند دقیقه بعد از خوندن این مطلب :-(

 

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:24 ] [ EmO BoY ] [ ]


یا میدانید؟

اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند.

اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:22 ] [ EmO BoY ] [ ]


قلب دخترا وپسرا

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:21 ] [ EmO BoY ] [ ]


ارایش

آرایش
این مطلب در مورد آرایش خانوم ها و انواع اونه ، خانوم هایی که اهل این قرتی بازیا نیستن نخونن !


حالا ازین حرفا که بگذریم ، دخترها و آرایششون به چند دسته تقسیم میشن :

۱) بی نیاز : خداوند عالم این دختران را به طور پیشفرض زیبا آفریده . لامصب هرچی بیشتر نیگاشون می کنی ، کمتر عیب و نقص درشون پیدا می کنی !! این ها دیگه اگه دست نزنن به خودشون سنگین ترن و اگه دست بزنن ، به نظر من در کار و هنر خدا دخالت کردن …

۲) کم نیاز : دختر هایی با چهر های معمولی که اگه مقداری به خودشون برسن ، خیلی خیلی تو اجتماع تحویل گرفته میشن ! اعتماد به نفسشون به طور عجیبی بالا میره و خلاصه خیلی خوبه و خوشبحالشون میشه !

۳) پر نیاز : کسایی هستن که … خب ، چطو بگم … چیزه ، اینطور میگم : عزیزانِ من ، مهم اینه که دل آدم پاک باشه ( از بقیه ی این قسمت صرف نظر شد )

۴) پر کارها! : از اسمشون معلومه … دیدین گریمور ها برا گریم یه بازیگر بعضی اوقات یکی – دو ساعت وقت میزارن ؟ حالا این قبیل از خانوم ها ، اینجوری رفتار می کنن . طوری که وقتی از جلو میز آرایش پا میشن ، لایه ای به ضخامت یک سانتیمتر روی پوست صورتشون رو پوشونده ! البته اسم دیگه ی این قشر ، افراطیون و اغراقیون نیز می باشد !

( گفته شده کسانی در جامعه بوده اند که از همین شیوه ی پُرکار به شدت به نفع خودشون استفاده نموده و به مدت چندین ماه سر دوست پسرشان را شیره مالونده و با او هم ازدواج نموده اند … در حالی که فردای روز عروسی ، شادوماد به لایه ی زیرین آرایش پی برده و مجاب به هزینه ی هنگفت عمل جراحی روی پوست صورت عروس خانوم گردیده ! )


و اما میرسیم به آرایش عروسا …

همیشه یه چیز برام سوآل بوده . چرا تا این اندازه افراط میشه سر آرایش عروس ؟؟؟
طفلک داماده قبل عروسی با یه نگاه عاشق دختره شده ، ولی کسی که از آرایشگاه میاد بیرون اصلاً یکی دیگس !!! ( که گاهی اوقات عواقب ظاهریش تا بعد از عروسی هم باقی میمونه )

گاهی اوقات عروس فامیلمونه هااا ، ولی شک می کنم که خودشه یا نه ! این جمله ایه که بعضی اوقات بکار میره :

” اینقد خوشگل بود و نمیدونستیم ؟!! “

(منبع http://blog.zigoolcartoons.com)

[ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:19 ] [ EmO BoY ] [ ]


یادت نره!!!

قرارمون ساعت6یادت نرفته؟

،من بفكرتو،تودرخواب راحت!!!

منم خدای دارم.

میخای كسی بدبخت بشه دعاش بكن خدا،

عـــــــاشــــــــقــــــــش كـــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــــه!!!

 

[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 19:10 ] [ EmO BoY ] [ ]


نوازش

گیسوانم

نوازش

دستی را

می خواهد

با طعم

نــــــــــاز…

نه نیــــــــــــاز…!!!

 

 

[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 19:6 ] [ EmO BoY ] [ ]


پیر زن

غــــــمــگیــــنمـــــ ........



مانند پیــــرزنی ....



که آخـــــــــرین سرباز ِ برگشته از جــــــــنـــگ......



پـــســـرش ... نیست ......

[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 18:33 ] [ EmO BoY ] [ ]


غمگینم

پشت دیوار همین کوچه بدارم بزنید

من که رفتم، بنشینید و هوارم بزنید

باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد

بنویسید که بد بودم و جارم بزنید
من از آیین شما سیر شدم

پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید
دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید
خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید

ای آنها که به بی برگی من می خندید
مرد باشید و... بیایید و کنارم بزنید...
[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 18:30 ] [ EmO BoY ] [ ]


میخ

هیچ وقت دا کسیو نشکا اما وقتی شکستی:

روی دیوار میخی بکوب

تا ببینی چقدر دل شکستی

هروقت دلشان را به دست اوردی

میخی را از روی دیوار بکن

تا ببینی چقدر دل به دست اوردی

اما چه فایده...؟؟ که جای میخ ها بر روی دیوار می

ماند

[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 11:38 ] [ EmO BoY ] [ ]


ساعت نحس

نشسته بودم رو نیمکت پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.

طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم تو جیب‌هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد.
صدای تندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم.

برنگشتم به‌ رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد.
آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ‌م بِش بود. کلید انداختَ‌م در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – ناله‌ای کوتاه ریخت تو گوش‌هام – تو جانم.
تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به‌روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده‌ش هم داشت توو سرِ خودش می‌زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می‌رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.
ترس‌خورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.
مبهوت.
گیج.
مَنگ.
هاج و واج نِگاش کردم.
تو دستِ چپش بسته‌ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ‌ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید.
چهار و چهل و پنج دقیقه!
گیجْ – درب و داغانْ نِگا ساعتِ راننده‌ی بخت برگشته کردم. چهار و پنج دقیقه بود

[تصویر:  fun131.jpg]

[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 11:37 ] [ EmO BoY ] [ ]


کسی یادم نکرد

در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد

در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد

آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد

آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد

[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:56 ] [ EmO BoY ] [ ]


جرات

کاش آدم ها یکم جرات داشتن …
. . .
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
. . .
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
. . .
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم


[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:50 ] [ EmO BoY ] [ ]


جانور دوپا

در روزگاری زندگی می کنیم که مردمانش ,
. .
به هر ه و س و ش ه وت ی عشق میگویند ...
. .
هر عریان و هر سیاه چشمی را زیبا می نامند . . .
و هر جانور دو پایی را انسان !!!!


[ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:48 ] [ EmO BoY ] [ ]


کوچ

کوچ

 

من در این نقطه دور
در بلا تکلیفی
در کش و قوسی خیالی جانکاه
به افق چشم بدوزم تا کی؟
بی سبب منتظر معجزه ام
بی ثمر دیده بر این راه کبود
می روم در پی تو
سالها آمد و رفت
بارها من دیدم
کوچ مرغان غزل خوان چمن
سفر چلچله ها
کوچ برف از دل کوهسار بلند
کوچ هر فصلی را
لیک یاد تو ز دل کوچ نکرد…

[ جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ] [ 21:46 ] [ EmO BoY ] [ ]


رفتی؟

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟

[ جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ] [ 18:17 ] [ EmO BoY ] [ ]


شقایق عاشق

پیش از تو آبی آرام اجازه جاری شدن را نداشت



شقایق عاشق بود و اجازه دوست داشتن را نداشت



آسمان غمگین بود و چاره ای جز گریستن نداشت



پیش از تو قلبها بی ستاره بود و تنها....



غروب بی افق بود و سپیده دم بی نور....



فاصله ها مبهم بود و رویاها حقیقتی تلخ...



عشق احساسی غریب بود و ابدیت بی مفهوم و پوچ.



پیش از تو چشمها در حسرت یک نگاه عاشقانه بود و



چراغ ساحل آسودگی ها در بی کرانی دریا ناپدید می شد.



پیش از تو نیازمند چیزی بودم که باورش کنم و تو آمدی و



اکنون به برکت وجود توست که معنای واقعی عشق را درک کرده ام



پس بودنت در کنارم را همیشه می ستایم

[ جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ] [ 18:14 ] [ EmO BoY ] [ ]