عید...
با خنده میگویند:
عیدتان مبارک...
نمی دانند عید برای من با عزافرق ندارد!!!
فقط واسه دله شکسته ی خودم...
سلامتیه دختر8ساله ای که
سرطان داشت وپای اتاق عمل
باصدای لرزون به پرستار گفت:
خانوم مامان وبابام پول ندارن
میشه قبل عمل بمیرم؟
ما امو همیشه ساکته ساکتیم...
چونیه دنیا دلمون گرفته...
ولی به کسی نمیگیم وتو خومون نگه میداریم...
واسه همینه که همیشه دنبال جا های خلوتیم..
وبیشتر اوقات تنها چون اگه کسی دردامونو بفهمه...
شک نکن یه دقیقههم طاقت نمیاره...
اگه خواستی امو شید فقط تو نظرات بهم بگید..
کمکتون میکنم...
حقیقتش من از زندگی سیرم
دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارم
دوستام میگن تو که درس خوندی خوش خیافه ای
پس چرا دنبال کسی نیستی که باهاش باشی؟
گفتم احساس خیلی وقته که تو دلم مرده
فکر نکنم دیگه هم زنده شه
اخه دوبار تو زندگیم کسایی رو که دوست داشتم
از دست دادم
هی خدا...دیگه هیچکس بهم اعتماد نداره
منم به کسی اعتماد ندارم
ای کاش یک سال برمیگشتیم عقب
خیلی زیاده آره ولی شاید حرفام اینجوری نبود...
کنار پنجره ی احساس به تو می نگرم
مرا که یادت هست
می دانم تو همیشه بیاد من هستی چه بیادت باشم یا نباشم
اینجا دلم میان هزار دغدغه و خیال میگذرد
میان اندیشه فرداست که گم میشوم
به کوتاهی من نگاه نکن، خیال روی توست که آرامشم می دهد
این روزها دلم سخت تنها ودلتنگ می شود
میدانی،نیاز من نگاه مهربان توست
دلم رابه خودت می سپارم
برای دلم کاری بکن....
پدرش بهش گفت این ۱۰۰۰تا چسب زخم رو بفروش تا برات کفش بخرم …
بچه نشست با خودش فکر کرد
یعنی باید آرزو کنم ۱۰۰۰نفر یه جاشون زخم بشه تا من کفش بخرم ؟
ولش کن ، همین خوبه …
به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم |
|
وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم |
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی |
|
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم |
سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت |
|
به خدا بیرخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم |
ز جلال تو جلیلم ز دلال تو دلیلم |
|
که من از نسل خلیلم که در این آتش تیزم |
بده آن آب ز کوزه که نه عشقی است دوروزه |
|
چو نماز است و چو روزه غم تو واجب و ملزم |
به خدا شاخ درختی که ندارد ز تو بختی |
|
اگرش آب دهد یم شود او کنده هیزم |
بپر ای دل سوی بالا به پر و قوت مولا |
|
که در آن صدر معلا چو تویی نیست ملازم |
همگان وقت بلاها بستایند خدا را |
|
تو شب و روز مهیا چو فلک جازم و حازم |
صفت مفخر تبریز نگویم به تمامت |
|
چه کنم رشک نخواهد که من آن غالیه بیزم |