حقیقت هایی بابوی دروغ...

حقیقت هایی بابوی دروغ...

فقط واسه دله شکسته ی خودم...

 
 
About Me

چیزی ندارم بگم فقط امو هستم خسته زخمی بی اعتماد بی کس چیزی نمونده فقط دوست داشتم یه بار توزندگیم از ته قلبم میخندیدم... همه چیمو از دست دادم به خاطر اینکه کم نیارم مجبور شدم دروغ بگم اونم زیاد... منی که از دروغ منتفر بودم... میخوام جبران کنم هرچی پیش امده دیگه امیدی به ادمه زندگی ندارم فقط میخوام جبران اشتباه کنم اگه فرصت بدن بهم دوستون دارن دارم کمکم کنید

My Blog
My Archive
My Categories

Daily Links
Friends Link
Template By
 
 
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:,
پرسید

پرسید باران؟ گفتم بهار!
پرسید بهار؟ گفتم لحظه های با تو بودن!
پرسید لحظه ؟ گفتم کوچه بن بست!
پرسید کوچه بن بست ؟ گفتم من و تو!
پرسید من و تو ؟ گفتم قصه ی ناگفته!
پرسید قصه نا گفته ؟ گفتم هزار و یک شب بودن ما!
پرسید هزارو یک شب بودن ما؟ گفتم زیر پنجره ی تنهایی من!
پرسید زیر پنجره ی تنهایی؟ گفتم اشک مهتاب وقتی نمی غلتد!
پرسید
اشک مهتاب؟ گفتم شکوه التماس وقتی دست نیاز به سویت دراز می کنم!
پرسید شکوه التماس؟ گفتم شبهای تاریک یلدایی!
پرسید
شبهای تاریک یلدایی؟ گفتم اشک های سرشار پنهانی!
پرسید
اشکهای سرشار پنهانی؟ گفتم قلبی که از دیدار می تپد و از ندیدن یار می گرید!
پرسید
قلب؟ گفتم تو!
پرسید من؟ گفتم عشق!
پرسید
عشق؟ گفتم نوری که هرگز نمی میرد!
پرسید نور؟ گفتم عشق!
پرسید
عشق؟ گفتم اشک!
پرسید
اشک؟ گفتم عشق!
پرسید
عشق؟ گفتم هاله ی دل تنگی!
پرسید
هاله ی دلتنگی؟ گفتم عشق!
گریست!
پرسیدم عشق؟
گفت گریستن برای بودنهایی که باید باشند و نیستند و نبودنهایی که نباید باشند و هستند!
من گریستم ، او گریست،
کسی از
دالان تنهایی چشم های منتظر غمزده مان فریاد زد…



نظرات شما عزیزان:

maryam
ساعت14:45---10 آبان 1391
کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:ببخشید نتم قطع ووصل میشه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  ساعت 12:53  توسط EmO BoY   
 

amir.emo13

EmO BoY

amir.emo13

http://amir.emo13.loxblog.com

حقیقت هایی بابوی دروغ...

پرسید

حقیقت هایی بابوی دروغ...

چیزی ندارم بگم فقط امو هستم خسته زخمی بی اعتماد بی کس چیزی نمونده فقط دوست داشتم یه بار توزندگیم از ته قلبم میخندیدم... همه چیمو از دست دادم به خاطر اینکه کم نیارم مجبور شدم دروغ بگم اونم زیاد... منی که از دروغ منتفر بودم... میخوام جبران کنم هرچی پیش امده دیگه امیدی به ادمه زندگی ندارم فقط میخوام جبران اشتباه کنم اگه فرصت بدن بهم دوستون دارن دارم کمکم کنید فقط واسه دله شکسته ی خودم...

حقیقت هایی بابوی دروغ...

قالب بلاگفا

قالب پرشين بلاگ

قالب وبلاگ

Free Template Blog